روز عرفه روز بندگي و تعالي انساني

الهی! عرفه ‏ام، باحسین علیه ‏السلام ازعرفات کوچ کرد و رحل اقامت در کربلا گزید؛ پس تو را می خوانم به زبانی که امامم حسین علیه ‏السلام در روز عرفه و در وداع اش با سرزمین عرفات خواند.

الهی تو را می‏خوانم، با اشک‏هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم حسین علیه ‏السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است. الهی! تو را می‏خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات، به تکاپوی حاجیان؛ آن‏گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه می‏کنند. خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏تاب‏تر از همیشه است و تنها دارایی‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏ای. چگونه تو را دریابم و کدام باد موافق، این خس دورافتاده از آستانت را به کوی شناخت و دلدادگی به تو رهنمون می‏سازد؟ الهی! تو نوری؛ آشکارتر از آنی که به مدد آثار خلقتت، شناخته شوی. تو نوری و روشن‏تر از آنی که در پناه سایه درآیی. خدای من! چه وقت از دیده‏ام نهان شدی تا برای اثبات بودن تو، دست به دامن برهان و استدلال ببرم؟ تو آنقدر ظاهری که رسیدن به تو از راه مشاهده آثارت، راه دراز پیمودن و به بیراهه رفتن است.
پس خدای من! چنان به عشق خود مرا بنواز و یاری‏ام کن تا دیده‏ام؛ به فراتر از نشانه‏هایت دل مشغول دارد و از درک نور تو که آفاق را روشن کرده، بازنماند. بارالها! چنان خود را به من بنما که بی‏واسطه و با شهود قلب، شیفته جمال نورانی تو شوم.

منبع: تبيان